بی دادگاه حکومت اسلامی، آزاده ای چون طبرزدی را محکوم به نه سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق نمود .
فرمانروایان کودتاچی در ایران می پندارند چنین بی دادگری ها در باره آزاده ای چون او که تنها بزه و کار ناراستش همین آزادی خواهی و زبان گویا وافشاگرش علیه ستم گری و پای مال نمودن حق انسانی خود و دیگر هم میهنانش بوده است، نشان از توانایی، دادگری و تزلزل ناپذیری حکومت آنان دارد ! قدرت، پول و مقام جون موریانه ای در چوب، وجدان و حس انسانی آقایان را نابود کرده است . به راستی این خود باختگان چه پاسخی دارند که سی سال با " خون شهدا " چهره شسته و نما سازی کرده اند و هر روز به زبان نیرنگ، بارها خود را مدیون از جان گذشتگی آنان دانسته اند ولی با فرزند برومندی از خانواده همین شهیدان که در جنگ دو برادر از دست داده، خود نیز سال ها در جنگ شرکت داشته و آسیب دیده است، چنین رفتاری داشته و چنین حکمی برای او صادر کرده اند ؟
از زبان خود طبرزدی درباره شرکت خود و برادرانش درجنگ بخوانید :
" من هيچ گاه عضو « تشكيلات بسيج » نبودم بلکه، مثل ميليون ها پير و جوان ديگر ايرانی، چند نوبت داوطلبانه در جنگ شركت كردم [ سال های ۶۰ تا ۶۵ ] . اما در آن زمان هر كس که عضو سپاه و ارتش نبود، ولي به صورت داوطلب به جبهه مي رفت، بسيجي خطاب مي شد . من نيز از اين دست بسيجي ها بودم كه به محض اين كه از جبهه بر مي گشتم، ديگر بسيجي نبودم . به عبارت ديگر، بسيجي بودن من با سه بار شرکت در جنگ و تركش خوردن مترادف بود و هيچ ارتباطي با تشكيلات بسيج نداشت و من حتي براي يك ساعت هم عضو هيچ يك از تشكل هاي از اين دست نبوده ام . فعاليت من هميشه در حوزه مسايل سياسي - فرهنگي و در چارچوب انجمن هاي دانشجويي بود . "
در باره برادارانش چنین می گوید :
" يكي از برادرانم در ۲۰ مهر ماه ۱۳۵۹، يعني درست ۲۰ روز از جنگ در پل « مارد » آبادان و هنگام نبرد با متجاوزان عراقي، كشته شد و برادر ديگرهم در سال ۱۳۶۲ در همان آبادان جان خود را از دست داد . "
سال ها پس از جنگ، اندیشه پویا و وجدان بیدار و آگاه طبرزدی، دیگر به او اجازه نمی دهد که چشم بر روی ناراستی ها، ستم گری ها، دروغ پردازی ها و ویرانگری ها بسته و هم چنان از حکومت جانب داری کند . بنا بر این او به یکی از اثر گذار ترین شخصیت ها در جنبش دانشجویی تبدیل شده و و از سال های ۷۶ - ۱۳۷۵ تا کنون، دیگر نتوانسته اند زبان افشا گرش را با وجود همه فشارها، به زندان کشاندن هاو ایجاد سختی ها و تنگناهای فراوان برای او و خانواده او، خاموش کنند .
آقایان چه پاسخی دارند که سال ها با او و خانواده او، کسی که نخست از پشتیبانان آنان بوده و پس از آغاز بیداری و دوری از سیاست های ویرانگر آنان، تنها جنگ افزار برنده اش زبان و قلمش بوده است و همیشه راه مسالمت را بر گزیده است، سال ها چنین ستمگرانه رفتار کرده اند ؟
ویژگی
یکی از مهمترین ویزگی های طبرزدی، دگرگونی گام به گام دراندیشه، منش، روش و پیش رفتن او در راه راستی ودرستی است . ساده نیست که از یک باورمند سخت حکومتی، شرکت کننده و آسیب دیده در جنگ با از دست دادن دو برادر در راه آرمان های آن روزگار خود، به یکی از سر سخت ترین منتقدان حکومت بدل شدن ! مهم تر از این ولی انتقاد از خود طبرزدی و برخورد به گذشته و اشتباه های خود به زبانی روشن و گویا است ! کاری که بسیاری از رهبران سازمان های سیاسی مخالف حکومت هنوز نیز پس از سی سال انجام نداده اند ! دلیری می خواهد . ساده نیست که یک باورمند به حکومت اسلامی، چنان پویایی، پرسش گری، کاوش گری، راستی جویی و راستی خویی از خود نشان دهد که امروز نه تنها به افشاگر سر سخت ستم گری های حکومت بدل شود که در میان این آدم خواران، به روشنی خواستار جدایی دین و مذهب از حکومت و قدرت ( حکومتی سکولار ) و برپایی دموکراسی در ایران شده و در این راه همه گونه سختی وفشار را نیز به جان بخرد .
اتهام های بی پایه با اتهام های بی پایه و کلیشه ای که مد روز و پا پوش شناخته شده فرمانروایان " اسلام ناب محمدی " است، با حکم ستم گرانه ای که بر همین مبنای پوچ و دروغین در بی دادگاه حکومت اسلامی برای او صادر کرده اند، با دفاع جانانه او در این بی دادگاه ( تا آنجا که امکان داشته است ) و گفتن از ناراستی ها و نادرستی های حکومت و گفتن ازحق زیست، زندگی و آزادی همه شهروندان ایران، با سر خم نکردن او در برابر کسانی که اتفاقا خود و رهبرانشان متهم به جنایت و آتش افروزی در گستره نه تنها ایران که در جهان هستند، نام طبرزدی در تاریخ مبارزه ایرانیان برای آزادی پر رنگ تر و چهره و نام حکومت اسلامی و فرمانروایان دروغ پرداز آن ننگین تر شد . همه آزادی خواهان ایران و جهان در کنار طبرزدی و خانواده گرامی و سختی کشیده او هستند . با پایداری کسانی چون طبرزدی، آینده ایران روشن تر می نماید .
آیا هنر است و نشانی بر توانایی که حکومتی در کمال بی قانونی و قلدری، انسانی مسالمت جو را به اتهام هایی پوچ و واهی به بند کشیده، زیر فشار وشکنجه قرار داده، امکان دفاع قانونی را از او گرفته، حتی دو تن از وکیل های گرامی ای که وکالت او را داشته اند، نسرین ستوده و محمد اولیایی فر که هر دو از آزادگان سر افراز ایران هستند را به زندان انداخته، بی دادگاهی غیر علنی در پشت درهای بسته، بی وجود هیات منصفه و خبرنگاران و رسانه های مستقل تشکیل داده و حکمی چنین ضد انسانی صادر کرد ؟ چنین است که باید گفت : محکومیت طبرزدی، نشان توانایی حکومت نیست که واژگونه آن، نشان درماندگی و زبونی اوست در برابر یک تن آزادی خواه با دستانی بسته و بی هیچ امکان قانونی برای نشان دادن پوچی اتهام ها و دروغ پردازی ها !
فرمانروایان کودتاچی در ایران می پندارند چنین بی دادگری ها در باره آزاده ای چون او که تنها بزه و کار ناراستش همین آزادی خواهی و زبان گویا وافشاگرش علیه ستم گری و پای مال نمودن حق انسانی خود و دیگر هم میهنانش بوده است، نشان از توانایی، دادگری و تزلزل ناپذیری حکومت آنان دارد ! قدرت، پول و مقام جون موریانه ای در چوب، وجدان و حس انسانی آقایان را نابود کرده است . به راستی این خود باختگان چه پاسخی دارند که سی سال با " خون شهدا " چهره شسته و نما سازی کرده اند و هر روز به زبان نیرنگ، بارها خود را مدیون از جان گذشتگی آنان دانسته اند ولی با فرزند برومندی از خانواده همین شهیدان که در جنگ دو برادر از دست داده، خود نیز سال ها در جنگ شرکت داشته و آسیب دیده است، چنین رفتاری داشته و چنین حکمی برای او صادر کرده اند ؟
از زبان خود طبرزدی درباره شرکت خود و برادرانش درجنگ بخوانید :
" من هيچ گاه عضو « تشكيلات بسيج » نبودم بلکه، مثل ميليون ها پير و جوان ديگر ايرانی، چند نوبت داوطلبانه در جنگ شركت كردم [ سال های ۶۰ تا ۶۵ ] . اما در آن زمان هر كس که عضو سپاه و ارتش نبود، ولي به صورت داوطلب به جبهه مي رفت، بسيجي خطاب مي شد . من نيز از اين دست بسيجي ها بودم كه به محض اين كه از جبهه بر مي گشتم، ديگر بسيجي نبودم . به عبارت ديگر، بسيجي بودن من با سه بار شرکت در جنگ و تركش خوردن مترادف بود و هيچ ارتباطي با تشكيلات بسيج نداشت و من حتي براي يك ساعت هم عضو هيچ يك از تشكل هاي از اين دست نبوده ام . فعاليت من هميشه در حوزه مسايل سياسي - فرهنگي و در چارچوب انجمن هاي دانشجويي بود . "
در باره برادارانش چنین می گوید :
" يكي از برادرانم در ۲۰ مهر ماه ۱۳۵۹، يعني درست ۲۰ روز از جنگ در پل « مارد » آبادان و هنگام نبرد با متجاوزان عراقي، كشته شد و برادر ديگرهم در سال ۱۳۶۲ در همان آبادان جان خود را از دست داد . "
سال ها پس از جنگ، اندیشه پویا و وجدان بیدار و آگاه طبرزدی، دیگر به او اجازه نمی دهد که چشم بر روی ناراستی ها، ستم گری ها، دروغ پردازی ها و ویرانگری ها بسته و هم چنان از حکومت جانب داری کند . بنا بر این او به یکی از اثر گذار ترین شخصیت ها در جنبش دانشجویی تبدیل شده و و از سال های ۷۶ - ۱۳۷۵ تا کنون، دیگر نتوانسته اند زبان افشا گرش را با وجود همه فشارها، به زندان کشاندن هاو ایجاد سختی ها و تنگناهای فراوان برای او و خانواده او، خاموش کنند .
آقایان چه پاسخی دارند که سال ها با او و خانواده او، کسی که نخست از پشتیبانان آنان بوده و پس از آغاز بیداری و دوری از سیاست های ویرانگر آنان، تنها جنگ افزار برنده اش زبان و قلمش بوده است و همیشه راه مسالمت را بر گزیده است، سال ها چنین ستمگرانه رفتار کرده اند ؟
ویژگی
یکی از مهمترین ویزگی های طبرزدی، دگرگونی گام به گام دراندیشه، منش، روش و پیش رفتن او در راه راستی ودرستی است . ساده نیست که از یک باورمند سخت حکومتی، شرکت کننده و آسیب دیده در جنگ با از دست دادن دو برادر در راه آرمان های آن روزگار خود، به یکی از سر سخت ترین منتقدان حکومت بدل شدن ! مهم تر از این ولی انتقاد از خود طبرزدی و برخورد به گذشته و اشتباه های خود به زبانی روشن و گویا است ! کاری که بسیاری از رهبران سازمان های سیاسی مخالف حکومت هنوز نیز پس از سی سال انجام نداده اند ! دلیری می خواهد . ساده نیست که یک باورمند به حکومت اسلامی، چنان پویایی، پرسش گری، کاوش گری، راستی جویی و راستی خویی از خود نشان دهد که امروز نه تنها به افشاگر سر سخت ستم گری های حکومت بدل شود که در میان این آدم خواران، به روشنی خواستار جدایی دین و مذهب از حکومت و قدرت ( حکومتی سکولار ) و برپایی دموکراسی در ایران شده و در این راه همه گونه سختی وفشار را نیز به جان بخرد .
اتهام های بی پایه با اتهام های بی پایه و کلیشه ای که مد روز و پا پوش شناخته شده فرمانروایان " اسلام ناب محمدی " است، با حکم ستم گرانه ای که بر همین مبنای پوچ و دروغین در بی دادگاه حکومت اسلامی برای او صادر کرده اند، با دفاع جانانه او در این بی دادگاه ( تا آنجا که امکان داشته است ) و گفتن از ناراستی ها و نادرستی های حکومت و گفتن ازحق زیست، زندگی و آزادی همه شهروندان ایران، با سر خم نکردن او در برابر کسانی که اتفاقا خود و رهبرانشان متهم به جنایت و آتش افروزی در گستره نه تنها ایران که در جهان هستند، نام طبرزدی در تاریخ مبارزه ایرانیان برای آزادی پر رنگ تر و چهره و نام حکومت اسلامی و فرمانروایان دروغ پرداز آن ننگین تر شد . همه آزادی خواهان ایران و جهان در کنار طبرزدی و خانواده گرامی و سختی کشیده او هستند . با پایداری کسانی چون طبرزدی، آینده ایران روشن تر می نماید .
آیا هنر است و نشانی بر توانایی که حکومتی در کمال بی قانونی و قلدری، انسانی مسالمت جو را به اتهام هایی پوچ و واهی به بند کشیده، زیر فشار وشکنجه قرار داده، امکان دفاع قانونی را از او گرفته، حتی دو تن از وکیل های گرامی ای که وکالت او را داشته اند، نسرین ستوده و محمد اولیایی فر که هر دو از آزادگان سر افراز ایران هستند را به زندان انداخته، بی دادگاهی غیر علنی در پشت درهای بسته، بی وجود هیات منصفه و خبرنگاران و رسانه های مستقل تشکیل داده و حکمی چنین ضد انسانی صادر کرد ؟ چنین است که باید گفت : محکومیت طبرزدی، نشان توانایی حکومت نیست که واژگونه آن، نشان درماندگی و زبونی اوست در برابر یک تن آزادی خواه با دستانی بسته و بی هیچ امکان قانونی برای نشان دادن پوچی اتهام ها و دروغ پردازی ها !
کوروش گلنام
۱۵ مهر ماه ۱۳۸۹
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر