۱۳۹۰ فروردین ۸, دوشنبه

بازداشت یک وبلاگ نویس معترض دیگر در ایران

خبرگزاری هرانا - احمد نورمحمدی آبادچی، وبلاگ نویس و از شهروندان معترض بازداشت شده است.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، احمد نورمحمدی در اسفندماه سال گذشته با ورود نیروهای امنیتی به منزلش و ضبط برخی وسایل شخصی منجمله کامپیو‌تر بازداشت و به مکان نامعلومی منتقل شد.
تلاش خانوادهٔ این شهروند معترض برای ارتباط با وی تاکنون بی‌نتیجه مانده است.
شایان ذکر است که مسئولان اتهام آقای نورمحمدی را "ارتباط با برخی فعالان سیاسی و فراخوان به تجمعات اعتراضی" عنوان کرده اتد.

احضار سه تن از فعالین سیاسی به دادسرای مستقر در اوین

جبهه متحد دانشجویی: سه تن از فعالین سیاسی سرشناس به دادسرای مستقر در زندان اوین احضار شدند.
به گزارش جرس، در جدیدترین موج احضار به دادستانی انقلاب مستقر در زندان اوین، مهندس عزت الله سحابی عضو شورای انقلاب، رئیس اسبق سازمان برنامه و بودجه و دبیر فعالان ملی مذهبی؛ دکتر حبیب الله پیمان دبیرکل جنبش مسلمانان مبارز و محمد بسته نگار داماد آیت الله طالقانی و فعال ملی مذهبی احضار شدند.
این گزارش ضمن تاکید بر اینکه تعداد احضارشدگان بسیار بیش از اینهاست، علت این اقدام را فشار بر فعالین در راستای ساکت کردن ایشان و یا ترک ایران عنوان کرده است.

فراخوان کمپین آزادی دانشجوی دربند بهاره هدایت

سایت تغییر برای برابری : به همت تعدادی از فعالین دانشجویی و زنان، کمپینی برای درخواست آزادی بهاره هدایت و هم زمان با روز تولد او آغاز شده است. بهاره هدایت در 8 دی ماه سال 88 بازداشت شد و سپس به 7 سال زندان محکوم شد. دو سال و نیم دیگر نیز به دلیل شرکت در تجمع مسالمت آمیز زنان در میدان هفت تیر و در اعتراض به قوانین تبعیض آمیز علیه زنان که پیش از این در مورد او به حالت تعلیق درآمده بود به اجرا گذاشته شد.در فراخوان این کمپین آمده است : "ما جمعی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر، گرد هم جمع شده‌ایم تا به مناسبت سالروز تولد بهاره، با تشکیل کمپینی در حمایت از او، توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه او ، جلب کنیم . ما بر این باوریم که بهاره هدایت، صرفا به جهت انتقادهای شجاعانه‌اش، زندانی شده است و حکومت ایران می‌بایست هرچه سریعتر او را آزاد کند."
متن کامل این فراخوان به شرح زیر است:
بهاره هدایت متولد ۱۶ فروردین ماه ۱۳۶۰ فعال دانشجویی و جنبش زنان است. وی عضو شورای مرکزی و سخنگوی دفتر تحکیم وحدت و در حیطه زنان نیز از فعالین کمپین یک میلیون امضا برای تغییر در قوانین نابرابر علیه زنان است.
بهاره هدایت در نیمه شب دهم دی ماه ۱۳۸۸ پس از کودتای انتخاباتی برای پنجمین بار طی چهار سال اخیر توسط وزارت اطلاعات بازداشت و روانه بند ۲۰۹ زندان اوین شد، وی سپس با یکی از سنگین ترین احکام حبس جنبش دانشجویی، ۹ سال و نیم زندان به خاطر فعالیت‌های مسالمت آمیز و مدنی خود در تشکیلات قانونی دفتر تحکیم وحدت و مبارزه علیه نابرابری‌های موجود در قوانین جاری علیه زنان روبه‌رو شد. بهاره هدایت پیش از این در تجمع جنبش زنان در ۲۲ خرداد ۸۵ و سپس ۱۸ تیر ۸۶ در تحصن اعضای دفترتحکیم وحدت مقابل دانشگاه امیرکبیر، تابستان ۸۷ در منزل پدری، هنگام سال تحویل ۸۸ مقابل زندان اوین بازداشت شده بود.
در همین حال و در شرایطی که وی در حال گذران دوران محکومیت خود اوین است، به علت ارسال مطلبی به مناسبت روز دانشجو از داخل زندان، مجددا به دادسرا احضار و با پرونده قضایی جدیدی روبه‌رو شده است. وی از لحظه بازداشت تاکنون از داشتن مرخصی محروم بوده و در طول سه ماه گذشته ازداشتن ملاقات‌های هفتگی و تماس تلفنی نیز محروم بوده است. این فعال شجاع و خستگی ناپذیر سه سال است که نوروز را در زندان می گذراند.
این همه بی‌عدالتی و ظلم، تنها به سبب فعالیت‌های منتقدانه دانشجویی بر او وارد شده است. بهاره هدایت اکنون به عنوان نماینده‌ای از دانشجویان منتقد ایرانی، که یکی از سنگین‌ترین احکام حبس را دریافت کرده است، بیش از یکسال است که در سخت‌ترین شرایط، در بند متادون نگه‌داری می‌شود.
ما جمعی از فعالان دانشجویی، زنان و حقوق بشر، گرد هم جمع شده‌ایم تا به مناسبت سالروز تولد بهاره، با تشکیل کمپینی در حمایت از او، توجه نهادهای دانشجویی، دولتمردان دنیا و نهادهای حقوق بشری را به شرایط ویژه او ، جلب کنیم . ما بر این باوریم که بهاره هدایت، صرفا به جهت انتقادهای شجاعانه‌اش، زندانی شده است و حکومت ایران می‌بایست هرچه سریعتر او را آزاد کند. این کمپین تا زمان آزادی بهاره از زندان، به فعالیت‌های خود ادامه خواهد داد.
کمپین آزادی بهاره هدایت برنامه‌های متعددی جهت تولد او در نظر دارد که یاری و کمک تک تک شما دوستان و همراهان را می‌طلبد:
ـ نوشتن مطالبی درباره بهاره، برای بهاره یا خطاب به او، که جهت انتشار در اختیار سایت‌های مختلف دانشجویی ، زنان و حقوق بشری قرار خواهد گرفت.
ـ تهیه و ارسال پوستر و ویدئوهای کوتاه (کمتر از یک دقیقه) برای تبریک سالگرد تولد و ازدواج بهاره. این ویدئوها در صفحه فیسبوک او و سایر سایت های مرتبط منتشر خواهد شد.
ـ تبلیغ و امضای نامه سرگشاده‌ای که برای درخواست آزادی بهاره هدایت منتشر خواهد شد.
ـ به یاد بهاره هدایت که بهار جنبش دانشجویی ایران است و به مناسبت سالروز تولدش، دانشجویان ایرانی در خارج از کشور در دانشگاه محل تحصیل خود برنامه درختکاری خواهند داشت. این برنامه در بعضی از شهرها و دانشگاه ها در حال پیگیری است.
در صورت تمایل به مشارکت با ایمیل کمپین یا صفحه فیس بوک «آزادی بهاره هدایت» تماس بگیرید:
Bahar campaign : birthdaybahar@gmail.com
http://www.facebook.com/FreeBahareh...
English version:
https://www.facebook.com/notes/free

فصل تغییر

درآستانه تغییر طبیعت که رنگ و بوی خوش بهار هر ذره ای از طبیعت را تحت تاثیر قرار می دهد. جوامع عربی خاورمیانه هم همزمان با این تحول طبیعی اعتراض حکومت های خود را به اوج رسانده اند.
در این زمان بعد از مصر و تونس،لیبی و یمن و بحرین پای در مسیر ملتهای مصر و تونس گذاشته اند ،قذافی همانند حکومت عجیبش مقاومتش هم غیر متعارف و خشونت آمیز است.
علی عبدالله صالح حکومت حقیقت را کامل نپذیرفته و امید کمی دارد، حکومت بحرین هم که دست به دامن همسایگان عربش برای مهاراعتراض داخل شده است،مقاومت حکومت های عربی به راحتی رنگ خشونت به خود گرفته است و تلفات زیادی به بارآورده است.در لیبی که جنگ داخلی رسمیت یافته است و در چند ساعت گذشته دخالت نظامی غربیان را بر ضد قذافی سبب گشته است. همه و همه هیچ راهی جز برون رفت از تاریخ سیاسی کشورشان ندارد،ولی آنچه بیش از هر مسئله ی دیگری اهمیت دارد آینده ی سیاسی حکومت های جدید کشورهای مورد تغییر است.آرمانهای حکومت های پیشین چندان با آمال ملتهایشان همخوانی نداشت، ملتهای که آمال خود را از دل تاریخ عربی اسلامی بیرون کشیده اند وهیچ کدام از این دو هویت مجوز سازگاری با برهم زنندگان امنیت ارضی،اجتماعی و سیاسی جوامعشان  را نمی دهند مثلا  اعراب با آزادی حجاب در جامعه شان ذاتا مخالفند و این آزادی حجابی که از جانب حکومتهای سکولار حمایت می شود حمایت اکثریت را ندارد و یا اعراب همیشه بین خود و اسرائیل علی رغم حکومتهایشان دوستی حقیقی احساس نمی کردند و شاهد این بودند گهگاهی حکومتهایشان با اسرائیل نرد عشق می باختند. به گفته یک زن محقق مصری در گزارشی از بی . بی . سی پارسی در دهه شصت  و هفتاد  90درصد زنان آن کشور حجاب اسلامی نداشتند ولی اکنون 90در صد زنان محجبه هستند این یعنی اینکه اگر انتخابات آزاد برگزار شود اندیشه سیاسی اسلامی به راحتی انتخابات را خواهد برد. این خیل عظیم اسلام گرایی به همان راحتی که می تواند انتخابات را ببرد به همان راحتی هم می تواند قانون اساسی را به نفع خود تغییر دهد. نگاهی به تصاویر معترضین این کشورها ی عربی رنگ و بوی اسلام گرایی را می توان حس کرد. روش اسلام گرایان  در این اعتراضها کاملا هوشمندانه بوده است. آنان به هیچ وجه خود را از منافع و آمال سیاسی که حکومتهای پیشین را به زیر کشید دور نکردند و در انتظار رخداد طبیعی پیروزی کامل خود در انتخاباتهای آینده هستند تا هر کرسی را بعد از هرکرسی فتح کنند.چطور می توان با توجه به تجربه اسلام سیاسی در ایران به بروز و بسط آزادی مدنی و سیاسی و صلح جویی آنها در عرصه بین المللی اعتماد داشت.

هواداران جبهه دموکراتیک ایران- اصفهان

۱۳۸۹ اسفند ۲۵, چهارشنبه

کشته و زخمی شدن بیش از 100 نفر از زندانیان بی دفاع زندان قزل حصار کرج

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" درگیریهای خونین شب گذشته و بامداد امروز در زندان قزل حصار تا به حال بیش از 6 کشته و 100 زخمی بر جای گذاشته است.
در پی به کنترل در آوردن کامل واحد 2 و 3 زندان قزل حصار که محل بازداشت زندانیان محکوم به اعدام می باشدو متعاقب آن یورش پاسداربندها و گارد زندان به زندانیان بی دفاع تا به حال حداقل 7 نفر در زندان از دو طرف کشته و نزدیک به 100 زندانی زخمی شده اند. وضعیت جسمی بعضی از زخمی شدگان بسیار وخیم بوده است و گزارشاتی حاکی از آن است که تعدادی از زندانیان در حین انتقال به مراکز درمانی و یا در مراکز درمانی در گذشته اند.
گارد ویژه زندان و پاسداربندها بسوی زندانیان بی دفاع آتش گشودند و اکثر کشته شدگان و مجروحین مورد اصابت گلولۀ آنها قرار گرفته اند پاسداربندها زندانیان را از سینه به بالا هدف گلوله های خود قرار داده اند.گزارشها حاکی از کشتار زندانیان در این زندان است.
گزارشها همچنین حاکی از آن است که حداقل 100 زندانی موفق به فرار از زندان قزل حصار شده اند. نیروهای انتظامی و اطلاعاتی در نقاط مختلف شهر کرج مستقر شده اند و سعی دارند که زندانیان فراری را دستگیر کنند.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران ،یورش خونین و کشتار زندانیان بی دفاع در زندان قزل حصار را به عنوان یک جنایت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار اعزام هیئتی بین المللی برای تحقیق در مورد این جنایت ضدبشری است.
25 اسفند 1389 برابر با 16 مارس 2011
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
دبیر کل ملل متحد
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل

برگزاری مراسم چهارشنبه سوری در اصفهان

مصمم تر از گذشته در برگزاری چهارشنبه سوری

شب 89/12/24 در اصفهان شب شادی بود،علی رغم تبلیغات منفی حاکمیت مردم اصفهان هم مانند بقیه مردم شهرهای ایران چهارشنبه سوری را در آرامش برگزار کردند،حضور نیروهای پلیس و امنیتی به صورت گشت های محسوس و نا محسوس بود و اکثر مردم هم این مراسم در محله های خود برگزار کردند.در ضمن خبرهای رسیده از شهرهای پولادشهر،زرین شهر و مبارکه حاکی از این است مردم این شهرها  چهرشنبه سوری را در سطح گسترده برگزار کردند به  خصوص در پولادشهر که مسابقه فوتبال بین تیم های سپاهان و الجزیره امارت هم نه توانست مردم را از برگزاری آیین چهارشنبه سوری دلسرد کند کما اینکه طبق مشاهدات عینی و تصاویری که از تلویزیون دولتی پخش شد موید این نظر است.

هواداران جبهه دموکراتیک ایران - اصفهان

۱۳۸۹ اسفند ۱۹, پنجشنبه

نقش منشور درتداوم بحران سیاسی، اجتماعی و ضرورت همبستگی ملی برای دموکراسی و حقوق بشر!!

اکنون که اعتبار روحانیت بعنوان زمامداران سیاسی – دینی نه تنها درجامعه ایران که درمیان ملل دنیا از بین رفته است دینمداران غیرمعمم (بخوان فیلسوفان دین) که زمانی خود نقشی در این دوران قدرت داشته اند بار دیگر به توجیه نظری اصل ماهیت دین سیاسی پرداخته و با پوشیدن جامه ای مخملین بجای ردای خشن در تلاش برای نشان دادن نقش متفاوت دین سیاسی برادامه بحران سیاسی و تداوم سلطه دین برتاریخ کشورما اصرار میورزند موسوی و کروبی برای آنچه میخواسته اند ایستادگی کرده اند و توسط حکومت ولایی دستگیر شده اند. دستگیری آنها توسط حکومتی که خود به خیانت و جنایت متهم است محکوم است. اما آنچه منشوربعنوان موضع سیاسی برآن تاکید دارد اگر به تایید موسوی و کروبی رسیده باشد بطور طبیعی آنها را از خواست و مطالبات مردم جدا کرده و ماهیتی غیر منطبق با مطالبات جنبش سبز به آنها میدهد .
مواضع منشور و پذیرش آن توسط موسوی و کروبی به دادن تعهدی به حکومت شبیه است که بر اساس آن با تایید دوباره ولایت فقیه و تمامیت قانون اساسی و نادیده گرفتن مبارزات جنبش مردم ممکن است از زندان رهایی یابند. بنا براین اگراین واقعه صحت پیدا کند، حکایت از نوعی تعامل و سازش با حکومت است که مفهوم مقاومت کروبی و موسوی را از سطح عالیه حمایت از اهداف مردم و مطالبات جنبش تا سطح دعوی بر سر قدرت (ریاست جمهوری) تقلیل میدهد. به این ترتیب اصلاح طلبی جای خود را به تسلیم طلبی میدهد تا رسالت منشور این باشد که رهبران اصلاح طلبان را نه تنها از زندان که حتی از میدان مقاومت مدنی جنبش نیز خارج کند. با ارائه طرح منشور این موضوع پیش میاید که باید تفکیکی روشن بین اصلاح طلبان تحول گرا و اصلاح طلبان غیر متحول قائل شد. تا کنون چنین بنظر میرسید که موسوی و کروبی وبخشهای اکثریت اصلاح طلبان مسیر تحولمداری را طی میکنند و بسوی مطالبات اساسی جامعه گام بر میدارند و دلیل به بند کشیدن آنها نیز همین بوده است اما آزاد شدن آنها از زندان آنهم با پیش شرطها و تعهدات مندرج در منشورمعنایی بجز دور شدن از جنبش سبز و دفاع از مطالبات مردم ندارد. بسیار طبیعی است که دفاع از مردم در مقابله با حکومت ضد مردم هزینه های بسیاری دارد واقدام به دستگیری و سیاست حذف این دو کاراکتر معترض از صحنه نیزغیر قابل پیش بینی نبوده است میتوان شواهد و نمونه های آنرا در تکرارسیاستهای حذف اپوزوسیون در سی و دو سال گذشته رزیم مشاهده کرد. اکنون شاید شایسته تر آن باشد موسوی و کروبی همچون سایر رهبران سیاسی دموکراسی خواه در همبستگی با مبارزات و جنبش مردم ایران بدون عنایت به کژ راهه منشورهمانند بسیاری از مبارزان دموکراسی خواه اعتبار خود را حفظ نمایند و با اعتقاد به مقاومت مردم راه خود را در کسب آزادی همه آحاد مردم پیگیری نمایند.بزرگان سیاسی تاریخ ساز جهان بدون هزینه تحولات اساسی در کشورهای خود را رقم نزده اند این موضوع بسیار بدیهی است که جمهوری اسلامی هیچگاه برای مخالفان خود فرصت های سیاسی باقی نمیگزارد که موجودیتش را به مخاطره اندازند. در سه دهه گذشته نظام در کلیت خود از چپ و راست همواره مخالفان خود را یا بصورت حذف فیزیکی و یا زندان و تبعید از عرصه سیاست تقابل گری خارج کرده است. این نظام هر هزینه ای را که موجودیتش را به خطر اندازد پرداخت میکند ، خواه اعتباری باشد وخواه مالی و خواه جانی، حتی اگر از درون و مرکز نظام باشد .در طول این سه دهه ما شاهد حذف بسیاری از اندرون نظام بوده ایم اما حذف اصلاح طلبها که بر روی امواج اجتماعی قرار گرفته اند هزینه نظام را افزونتر و بسیار سخت ترکرده است.
اما چرخش مواضع در قالب منشورهزینه تحمیل شده بر نظام را کاهش داده و راه را برا ی ترکتازی هرچه بیشترحکومت باز میکند.. استلالاتی که مهاجرانی و تیم دانشمند! وی ارائه کرده اند آنقدر ضعیف است که طرح و برخورد با آنها بجز اتلاف زمان نیست. بهانه مواضع ضد آمریکایی، و تفسیر آنها ازانقلاب در مقابل اصلاحات بیش از آنکه واقعی باشد جنبه توجیح و نوعی فریبکاری دارد و حکایت از دیدگاهی کهنه و فرسوده نسبت به انقلاب از نوع خشونت بار آن و بازی با شعارهای عوامفریبانه ضد شرق و غرب دارد. افتخار آنها "استقلالی"!!! است که تمام جنایات رژیم و تمام نکبتهای تاریخ سی و دوسال گذشته و سیاستهای مردم کش و ضد ملی درپوشش آن صورت گرفته است. کدام ملت چنین استقلال خفت باری را تحمل میکند بجز منشور نگاران!!!
تخطئه نمودن مطالبات جنبش سبز اما در منشور کنونی نشان میدهد که اصلاح طلبان غیر متحول از تداوم حرکت اعتراضی- اجتماعی باز مانده اند وبه دفاع از جنبش و دفاع جنبش از موسوی و کروبی دل نبسته اند و آزادی آنها را از طریق منشوربا مواضع عقب نشینی پیگیری میکنند. این میتواند از یکسو دلیلی بر بی اعتقادی آنها نسبت به مبارزه و جنبش ضد استبدادی باشد که ماهیتا چنین است و از سوی دیگر تردید شدید مردم را نسبت به حمایت اصلاح طلبان از کل جنبش تولید مینماید و به همین دلایل حمایت از موسوی و کروبی از سوی جامعه دیری نخواهد پایید. اما از دیدگاه مقاومتهای سیاسی- مدنی رها سازی موسوی و کروبی و رهبران اصلی اپوزوسیون جنبش دموکراسی خواه از قیود حذف مستمردر هر شکل آن به پروسه ای منوط میشود که جامعیت مطالباتی آن روشنتر تصویر گردد، به عبارت دیگر اگر محدوده مطالبات اجتماعی در چارچوبه نظام اسلامی محصور بماند و بسط نیابد، گستره اعتراضات نیز محدود خواهد ماند. اپوزوسیون غیر متحد است، بنا بر این بدیهی است در صورت عدم اتحاد و همبستگی ملی و عدم طرح مطالبات مورد انتظار بخشهای موثر اجتماعی از سوی اپوزوسیون دموکراسی خواه و پیگیری آنها، عرصه دفاع اجتماعی هرچه بیشتر تضعیف شده و حکومت بار دیگراین روند را به یک موضوع معمول تبدیل کرده و با اتکا به سیاست زمان سوزی به ساده سازی دستگیریهای دیگر اقدام میکند. این نتیجه مخربی است که با علم کردن منشور توسط نوابیغ منشورنگار تعمدا به آن دامن زده می شود. موضوع مهم تفکیک اصلاح صلبان تحول گرا و غیر متحول را باید جدی تلقی نمود و اصلاح طلبان تحولگرا را که بخشی از جامعه را با خود همراه دارند نباید از صحنه مقاومتهای مدنی و سیاسی دور نمود . شکاف درون اصلاح طلبان امری غیر عادی نیست. بطور قطع و یقین آرایش اصلاح طلبان تحولگرا با مواضعی اصولی و تداوم حضور آن بخش اجتماعی که در صحنه مقاومت مدنی حضوری فعال دارند تقویت خواهد شد. بنا بر این موجودیت اصلاح طلبان تحولگرا به طرح واقعیت ماهیت حکومت و مطالبات واقعی مردم و گذار بسوی طرح مطالبات حد اکثری سیاسی و اجتماعی بستگی تام پیدا میکند.
بدیهی است پیگیری مطالبات حداکثری ویژه گی اپوزوسیون دموکراسی خواه است. اما سوال اساسی این است ایا اصلاح طلبان تحول خواه رویکردی جدیدی به مطالبات واقعی مردم خواهند داشت ؟ اگر اینطور است پوزوسیون اصلاح طلب مجبور است در فرآیند پیگیری مطالبات واقعی مردم به مرز اپوزوسیون نزدیک شود و چنانچه بخواهد مطالبات واقعی و اساسی جنبش و مردم را در منشوری واقعی مطرح نماید، نیاز به یک چرخش سیاسی بسمت اپوزوسیون دارد یعنی با تغییر مواضع کنونی و مطالبات حداقلی خود بسوی طرح مطالبات حداکثری پیش برود. این پرسش اساسی است که اصلاح طلبان غیر متحول قادر به پاسخگویی به آنها نیستند و تنها اصلاح طلبان تحولگرا قادر به شکستن این بن بست سیاسی در اردوگاه اصلاح طلبان هستند. گره بحرانساز عرصه سیاسی کشور در کجاست؟ . تا امروز جامعه شناسان ما دین را بدلیل تلفیق شدن آن در فرهنگ اجتماعی بخش جدایی ناپذیری از کلیت فرهنگ سیاسی تاریخی ایران مورد بررسی قرار داده اند. دین اختلاطی از فرهنگ اجتماعی را تشکیل میداد و بطور ضمنی هم دارای ابعادی برای پرنمودن خلاء های فرهنگی در جامعه ایفای نقش نموده و بخشی از فرهنگ اجتماعی ما را تشکیل داده است . اما با تغییر نقش دین و خروج آن از حوزه اجتماعی و تبدیل شدن آن به دین سیاسی. دین تنها به ابزار سلطه سیاسی تبدیل شد. امروز با رو درو قرار گرفتن جامعه در مقابله با حکومت اسلامی در ابعاد یک جنبش سیاسی مدنی، پدیده دین از مفهوم فرهنگ اجتماعی بودن تهی شده است به همین دلیل است که نسل جدید بدون ملاحظه به نبرد با پدیده دین سیاسی رفته است که زمانی بخشی از فرهنگ جامعه را تشکیل میداده است.رویگردانی مردم از سیاست دینی و نفی اجتماعی آن در جنبش کنونی اولین تجربه تاریخی نسلی است که تا کنون در تاریخ کشورما تجربه نشده بود و اکنون در جنبش اجتماعی کشور ما به اثبات عمل سیاسی و اجتماعی رسیده است.امروز دیگر نمیتوان دائما برطبل این استدلال بی اساس کوبید که چون مردم ما مسلمان هستند بنا بر این حکومت دینی جزعی از زندگی فردی و اجتماعی آنها در حوزه عمومی و حوزه خصوصی و حاکم بر سرنوشت آنها باشد. آنجا که تمام روابط فردی و اجتماعی به اسارت سلطه سیاسی دین درمیاید و اراده فرد و اجتماع در قیود دین سیاسی قرار میگیرد حق هر جامعه و هرفردی است که نه تنها درسلطه سیاسی دین بر خود که حتی در فرهنگ دینی خود نیز تجدید نظر نماید.این یعنی آغاز دوران جدیدی از تغییرات اساسی در جامعه ما که هم شکل و هم محتوای سیاست و فرهنگ را در روند آینده بطور اساسی تحت تاثیر قرار خواهد داد.
ترکیب دین و سیاست امروز همچنان نقطه کوربحران حل نشده سیاسی کشورما است. به همین دلیل منطق جدایی دین از عرصه حکومت هیچگاه مانند امروز توسط روشنفکران ما جدی گرفته نشده است. اشتباهات و یا جبر تداخل دین در سیاست در عرصه سیاسی-روشنفکری در تاریخ کشور ما حتی واژگان کلاسیک و رایج جهانی را نیز بر هم زده است. تمام طول تاریخ تحولات سیاسی و کلاسیک جهان از گذشته های دور تا کنون مملو از گفتمان سکولاریسم و جدایی دین از سیاست از موضع ناسیونالیسم و ملی گرایی و دفاع از حقوق مدنی بوده است این در حالی است که درتاریخ کشور ما در هر مرحله از تحولات سیاسی با دخل و تصرف در واقعیتها، تلاش شده است که این دو واژه "ملی و مذهب" در حوزه سیاسی که که هرکدام دارای معیار و شرایطی متفاوت هستند و ترمینولژی جداگانه ای با مفاهیم تفکیک شده دارند هم در حوزه حکومتهای استبدادی و هم درحوزه اپوزوسیون به اجباردر کنار هم قرارگیرند و در هر مرحله از تاریخ نقش بحرانساز سیاسی و اجتماعی را بطور مستمر بر عهده داشته باشند.
لازم است با توجه به بحران عظیمی که کشور ما را در بر گرفته است اقدامی اساسی در سطح ملی صورت گیرد. توجه به معضلاتی مانند طرح منشور که ایستایی جنبش و انفعال مقاومت سیاسی ، مدنی را در برنامه خود دارد بر پراکندگی اپوزوسیون دموکراسی خواه خواهد افزود و جنبش مترقی دموکراتیک و سبز مردم ایران را تضعیف خواهد کرد. برای رسیدن به سر منزل دموکراسی استقرار یک نظام دموکراتیک مبتنی برسکولاریسم وجدایی دین از عرصه حکومت و دولت و احیای حقوق بشر ضرورت اتحاد و همبستگی ملی را صد چندان کرده است. مطمئن باشیم که بدون بودن در کنار مردم و اتحاد و همبستگی در خود و حمایت ازآنها نمیتوان با قامت کوتاه اطلاح طلبی بر این بحران عظیم ملی فائق آمد. عباس خرسندی
عضو همبستگی ملی برای دموکراسی و حقوق بشر عضو شورای مرکزی جبهه دموکراتیک ایران(خارج از کشور)

کوروش زعیم آزاد شد

پس از حدود یک ماه کوروش زعیم عضو شورای مرکزی جبهه ملی ایران امشب از زندان اوین آزاد شد. آقای زعیم در شامگاه ۲۱ بهمن بدون هیچ دلیلی بازداشت و به زندان اوین برده شد. قرار است آقای زعیم در خرداد ۱۳۹۰ به جرم اقدام بر علیه امنیت ملی محاکمه شود. چند روز پیش ۱۵۰ فعال حقوق بشری و سیاسی در نامه ای به سازمان ملل خواستار آزادی آقای زعیم و دیگر زندانیان سیاسی شده بودند:

بیانیه شماره یک شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران

همدردی آری هموندی نه

چهار شنبه 9 مارس 2011
بیانیه شماره یک
شورای همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران
تهران
هممیهنان
براستی میدانید که ملت زجرکشیده ایران در خرداد دو سال پیش از امکان" انتخاب" که بهر صورت تنها راه اظهارنظر قانونی در مورد گزینش "بد از بدتر" بود، بصحنه آمد. مردم با دیده گاهای گوناگون فقط بامید آینده ای بهتر ورهائی از استبداد و خودکامگی در روز موعود آراء زیادی بنفع آقایان موسوی وکروبی بصندوقها ریختند ولی رهبری جمهوری اسلامی در تقلبی بزرگ نتیجه انتخابات را بنفع کاندیدای خود اعلام کرد.
مردم آگاه ایران این توهین بزرگ را نپذیرفتند و صدای اعتراضشان را در طغیانی متمدنانه بگوش جهانیان رساندند.
بخیابانها ریختند و فریاد آزادی در گوشه وکنار طنین انداخت. ازآنروزسرکوب، شکنجه، تجاوز و کشتار سبعانه معترضین بدست مزدوران حکومتی آغاز شد و هنوز هم ادامه دارد.
از روز نخست دیده می شد که این جنبش آزادیخواهی همانند رنگین کمانی از همه اقشار وافکار و دیدهگاههای سیاسی گوناگون در جامعه شکل گرفته است . ظواهر امر بروشنی نمایانگر چند پارچه گی جمعیتی بود که نه تنها یکپارچه بلکه متحد ومصمم خواستار تغییردرساختار حاکمیت ورسید ن به آزادی و زندگی بهتربود. پیشرفت این جنبش با زمان در شعارها و گفته های جوانان در صحنه گویا و عیان است.
خوشبختانه آقایان موسوی وکروبی دوشخصیت شناخته شده وفعال که سالیان دراز مسئولیتهای خطیری در حکومت داشتند، صمیمانه و نمادین با مردم همراهی کردند. افزون بر این بایستی پیوستن هر شخصیت برجسته به جنبش را خیر مقدم گفت. مثلا اگر آقای هاشمی رفسنجانی هم بمردم بپیوندد، بی تردید مردم از این رخداد اظهار خوشنودی خواهند کرد و شاید با دادن شعارهائی ایشان را نیز مانند آقای موسوی و کروبی تشویق نمایند. روشن است که این امررا نمیتوان ونباید به وفاداری مردم به اسلامیت ویا سیاست اسلامی تلقی کرد.
طبیعتا این آقایان دارای ارتباطات سازمانی ورسانه ای در سرتاسر ایران میباشند. از مزایائی که اپوزیسیون ملی و سکولاربهره مند نیست. شوربختانه حاکمان جمهوری اسلامی ازنخستین روز سلطه بر ایران دمی از سرکوب آزادیخواهان ملی، دموکرات و دگراندیش نیاسوده است.
اگر با کمی دقت بتصویرهای معترضین در خیابانها بنگریم، از پوشش و آرایش ایشان متوجه می شویم که آنها حتی به رعایت ظواهر اسلامی هم توجه چندانی ندارند. در میان تظاهرکنندگان کمتر بانوئی را با حجاب اسلامی مشاهده میکنیم . از عزیزانی چون ندا، سهراب، صانع و محمد مختاری و یا دیگر شهدای راه آزادی در مییابیم که این فرزندان ایرانزمین برای کسب بیشترکرامت اسلامی و فضائل صدر انقلاب بخیابان نیامده بودند، همانطور که ملت ایران در سی و دو سال پیش برای کمبود دین ومذهب طغیان نکرد.
با این وجود ما شاهد پیدایش شوراِِئی خود برگزیده از افرادی هستیم که هنوز به ملت ایران نوید رسیدن بدوران طلائی انقلاب با عبور از پل قانون اساسی یادگار امام را میدهند، بجای "بنام ملت ایران" با "بسم الله" بیانیه وفراخوان صادر میکنند. کوتاه، در کلی گوییهایی برای جنبش مردمی خط ومشی ترسیم میکنند و نام آقایان موسوی وکروبی را هم با خود یدک میکشند وایشان را رهبر کل جنبش آزادیخواهی ایران قلمداد میفرمایند. آنچه نگران کننده است هویت این افراد است که هنوز هم کاملا معلوم نیست. آقایان موسوی وکروبی خود تا کنون ادعای رهبری نکرده اند زیرا از ساختار وآرایش سیاسی جنبش آگاهند و مردم ایران هم از دیدگاه سیاسی آنها.
از قرار معلوم اصلاح طلبان ویارانشان براین باورند که فقط در یک حکومت دینسالارمیتوانند جایگاهی داشته باشند زیرا از روز اول در حکومت جمهوری اسلامی جایگاه ومنزلتی داشته اند و در دامان این ایدئولوژی پرورش یافته اند. نگاهی به منشور این شورا نشان میدهد که سکولاریسم، ایران وایرانیت ومدرنیزم در حاشیه و بسیار کمرنگ و بیشتر برای خالی نبودن عریضه مطرح میشوند. در تعیین "هویت سبز" نخست از "گنجینه اسلامی" و "راه تقویت ارزش های دینی را در جامعه، تحکیم وجه اخلاقی، بینش و کنش پیروان همه ادیان توحیدی کشور" سخن میراند و سپس بجای تکیه بر جدایی نهاد دین از حکومت "حفظ استقلال نهادهای دینی از حکومت" را "به عنوان یکی از اصول بنیادین جنبش سبز در سرلوحه هویت آن" قرار میدهند در حالیکه شعار "مرگ بر خامنه ای"، "مرگ بر دیکتاتور" در سراسر ایران طنین افکنده، ولی این حضرات از لزوم مبارزه با ولایت و ولی فقیه سخنی نمیرانند.
اصلاح طلبان دینمدار که ازحمایت اروپای متحد و بویژه آلمان برخوردارند، اصلاح دموکراتیک ساختار نظام جمهوری اسلامی کنونی را بر نمی تابند، نمی خواهند بپذیرند که جمهوری اسلامی بدون ولی فقیه هم باز جمهوری اسلامی است. آنها باور ندارند که یک حکومت مردمسالار- سکولار و قانونمدار ناجی دین ایشان هم خواهد بود ( مثل کشورهای اروپائی )، اعدام را لغو خواهد کرد، کاررا بکاردان خواهند سپرد وعفو جایگزین انتقام خواهد شد.
آنها بندرت در رسانه های خود نامی از کشته شدگان یا زندانیان سیاسی دگراندیش میبرند، در حالیکه آزادیخواهان و بخصوص دموکراتها و ملیون سکولار در دفاع از حقوق بشر در ایران بدون هیچ تبعیضی پیشگام بوده اند و احترام بحقوق شهروندی را ازوظائف خود میدانند و به حصر و حبس آقایان موسوی و کرروبی پیش از همه اعتراض کرد ه اند.
همیهنان گرامی،
امروز دیگرکسی دنبال رای سوخته دیروز نیست و چهارچوب خواستهایش را نیز با زمان تعیین میکند؛ آنهم با واقع بینی و درایت کامل و حافظه ای روشن و نه مانند گذشتگان که بدام شیاد افتادند. ایرانیان آزادیخواه میدانند که حکومت وسیستم ظلم وستم جمهوری اسلامی در سی و دو سال گذشته برای صاحبان واقعی این سرزمین ارمغانی نیاورده است و از طرفی آزمون آزموده کاری بیهوده و در این مورد جانکاه است.
ما دمکراتها وملیون سکولاربا داشتن 35 هموند دربند بایستی باصول ومطالبات وتعهدات خود بمردم پایدارو پایبند باشیم هرچند که مبارزه طولانی تر ودشوارتر گردد. رنگین کمان را فدای یک رنگ نکنیم وسازشکاری را کنار گذاشته و منافع خود ونسلهای آینده را فدای سود آنی ننماییم. با همه گروههای ملی- دموکرات وسکولار هموند شویم ولی با تمام سیاسیون دربند همدردی کنیم.
شورای
همبستگی برای دموکراسی وحقوق بشر در ایران
تهران اسفند ماه 1389

فرزند حشمت الله طبرزدی: دادگاه تجديد نظر پدرم بدون سه وکيلش که در زندان هستند برگزار شد،

کمپين بين المللی حقوق بشر:
حشمت الله طبرزدی، فعال سياسی و دبير کل جبهه دموکراتيک ايران درحالی از سوی دادگاه تجديد نظر به هفت سال حبس تعزيری محکوم شد که پيش از اين در دادگاه بدوی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ۹ سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شده بود. که در دادگاه تجديد نظر از اتهام تبليغ عليه نظام و اخلال در نظم عمومی تبرئه شد. حشمت الله طبرزدی در تاريخ ۶ دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت و به زندان اوين منتقل شد. او پس از انتقال به بند عمومی زندان اوين، در ارديبهشت ماه همزمان با اعتراض به اعدام پنج زندانی سياسی از جمله فرزاد کمانگر معلم کرد، به زندان رجايی‌شهر کرج تبعيد شد.
محمد طبرزدی در خصوص حکم قطعی هفت سال زندان پدرش گفت: « اين حکم غير منصفانه است. حتی يکسال هم برای پدرم زياد است. او در سال های قبل تر هشت سال زندان بوده است. اين بار او کاری نکرده بود. پس از عاشورای ۸۸ آمدند به خانه ی مان و او را بردند و حالا هم هفت سال زندان برايش بريد ند. اگر اينطور است که بايد همه ملت را بگيرند يکی يکی بهشان حکم بدهند.»
محمد طبرزدی در خصوص وضعيت روحی و جسمی حشمت الله طبرزدی درآخرين ملاقاتشان گفت: « راستش از وقتی پدرم به زندان رجايی شهر کرج منتقل شد من به ملاقات پدرم نرفتم، طاقات ديدنش را که هر روز لاغرتر می شود را ندارم. با اين حال در زندان رجايی شهر کرج تا دو ماه پيش خانواده ها با زندانيان خود ملاقات حضوری داشتند.يک هفته مخصوص خانم ها بود و يک هفته مخصوص مردها. زندان رجايی شهر کرج سی نفر زندانی سياسی دارد که همگی آنها در يک سالن برای ديدن خانواده هايشان جمع می شدند اما از دو ماه پيش ملاقات ها ديگر کابينی شده است و امکان تماس تلفنی هم وجود ندارد. با اين حال مادرم و برادرهايم می گويند که پدرم روحيه خوبی دارد اما ضعيف شده و بهرحال زندان است ديگر.»
فرزند حشمت الله طبرزدی درباره مشکلات پدرش در زندان گفت: « بندی که پدرم است پنجره اش شيشه ندارد و آنها در هوای سرد زمستان روز و شب در آن بند به سر می بردند که همشان هم سرما خورده بودند، موکت هم نداشته و بوف بند هم تعطيل بوده است. بالاخره پس از چند ماه با اصرار آنها پلاستيکی به پنجره می زنند و موکت می آورند و بوفه را نيز باز می کنند. و به بيماری های زندانيان رسيدگی نمی شود ، اسانلو، هم بندی پدرم است که يک روز در زندان دچار حمله قلبی می شود و پدرم به دادش می رسد، آنقدر فرياد می زند که بيايند او را به بهداری ببرند. از طرف ديگر غذای زندان سالم نيست. آنها يکسال ونيم است که ميوه نخورده اند همه اينها در وضعيت جسمی شان تاثير گذار است. هر چقدر هم آنها روحيه شان را حفظ کنند باز هم اين شرايط سخت آنها را به مرور ضعيف می کند. »
محمد طبرزدی درخصوص انتظاراتش از فعالان حقوق بشر گفت: « به نظرم همه خانواده های زندانيان می خواهند که درباره شان گفته شود.فعالان حقوق بشر حداقل کاری که می توانند در اين شرايط انجام بدهند خبر رسانی است. به نظرم با خبررسانی و فشار کشورهای ديگر دولت ايران مجبور به تغييراتی در وضعيت حاضر می شود.»

۱۳۸۹ اسفند ۱۳, جمعه

مهندس طبرزدی به هفت سال زندان محکوم شد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: مهندس حشمت الله طبرزدی دبیرکل جبهه دمکراتیک ایران که اینک در زندان رجایی شهر و در اعتصاب غذا به سر می برد، با دو سال کاهش از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران به هفت سال زندان محکوم شد.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، حشمت الله طبرزدی که سال گذشته به فاصله کوتاهی از حوادث روز عاشورا در تاریخ شش دی ماه 1388 دستگیر و پس از مدتها بازجویی و شکنجه در زندان اوین، از سوی شعبه 26 دادگاه انقلاب 9 سال زندان و 74 شربع شلاق شده بود، به زندان رجایی شهر کرج تبعید شده است.
مهندس طبرزدی که نقش مهمی در راه اندازی جنبش دانشجویی مستقل و سکولار دمکرات -در قالب جبهه متحد دانشجویی- و سپس ایجاد فعالیت های اعتراضی خیابانی -در قالب جبهه دمکراتیک ایران- در دهه گذشته داشته است همواره مورد غضب نهادهای امنیتی و قضایی قرار گرفته و بارها دستگیر و زندانی شده است. اتهامات جدید او عبارتند از تبلیغ علیه نظام، اقدام علیه امنیت، توهین به رهبر و اخلال در نظم عمومی.
مهندس طبرزدی در جریان اعتراضات سال گذشته همواره در کنار مردم بود و با انتشار دیدگاههای خود از طریق نشریه اینترنتی و نیز رسانه های برون مرزی کوشش می کرد به تحلیل شرایط سیاسی اجتماعی بپردازد. مقاله او در روزنامه آمریکایی وال استریت جورنال موجب شد تا او دستگیر شود.
 

ابراز نگرانی از وضعیت نامساعد جسمانی منصور اسانلو

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سندیکای کارگران شرکت اتوبوسرانی تهران و حومه، با صدور بیانیه‌ای ضمن ابراز نگرانی از وضعیت وخیم جسمانی منصور اسانلو، رئیس هیئت مدیره این سندیکا، خواستار فراهم کردن امکان معالجه و رسیدگی پزشکی برای وی گردید.
«طبق اظهار همسر منصور اسالو، ايشان به دليل ناراحتي قلبي در روزهاي گذشته از زندان به بيمارستان منتقل و پس از يك سري معاينات پزشكي مجدداً به زندان منتقل شده است و تصميم براي ادامه معالجات نامبرده به روزهاي آينده موكول شده است.
بيماري قلبي منصور اسالو نگراني خانواده و اعضاي سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه را به همراه داشته است.
سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه ضمن ابراز نگراني خود از بيماري منصور اسالو از دستگاه قضايي انتظار دارد امكانات معالجه و رسيدگي پزشكي براي ايشان را در خارج زندان محيا سازد.»
سنديكاي كارگران شركت واحد اتوبوسراني تهران و حومه
اسفند 1389