خبرگزاری
هرانا - با راه اندازی هفته نامه ی پیام دانشجو در شهریورماه ۱۳۷۳ خیلی
زود قلم من به حوزه نقد قدرت و افشای مفاسد مالی،
اداری و سیاسی کشانده شد . برای نمونه اختلاس ۱۲۳ میلیارد تومانی که حاصل
کار مشترک بانک صادرات ایران و محسن رفیقدوست (به عنوان نماینده ی ولی فقیه
در بنیاد مستضعفان) و فاضل خداداد (نماینده بخش خصوصی) بود، در نشریه
پیام دانشجو افشا شد.
حاصل
این افشاگری ها توقف نشر نشریه پیام دانشجو و دو بار حمله گروه های فشار
به دفتر نشریه و بازداشت و دادگاهی شدن من در آن دوران بود.
این
دوره از سال ۱۳۷۳ تا ۱۳۷۵ بود که به یک سال حبس، یپرداخت ک میلیون تومان
جزای نقدی و پنج سال محرومیت از انتشار نشریه محکوم شدم.
ز سال ۱۳۷۵ به دلیل برگزاری میتینگ های دانشجویی از سوی
اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی (که
من سمت دبیر کلی آن را داشتم .) و به دلیل انتشار مجدد نشریه پیام دانشجو
بار دیگر توسط قاضی مرتضوی برای یک هفته بازداشت و راهی اوین شدم . من
اولین روزنامه نگار زندانی مرتضوی بودم و مرتضوی وظیفه داشت برای همیشه
از انتشار نشریه پیام دانشجو جلوگیری کند.
در
سال ۱۳۷۶ به دلیل میتینگ دانشجویی که در آن دوره ای بودن رهبری و پاسخگو
بودن رهبر به مردم را مطرح کرده بودم ضمن این که مورد ضرب و شتم شدید انصار
حزب الله در محل دفتر اتحادیه قرار گرفتم، از سوی دادگاه انقلاب نیز
محاکمه و به یک سال حبس تعلیقی محکوم گردیدم.
عید نوروز۱۳۷۸ با صدور بیانیه ای از سوی اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان و دانش آموختگان دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی اعلام کردیم که ساختار سیاسی آینده ایران باید یک جمهوری آزاد و دموکراتیک باشد و در واقع خواهان یک حکومت
سکولار شدیم. در
۲۶ خرداد همین سال به دلیل سردبیری هفته نامه «هویت خویش» و درج همین
بیانیه ی ساختاری از سوی شعبه ۶ دادگاه انقلاب اسلامی بازداشت شدم و هفته
نامه نیز توقیف شد . پس از چند روز جنبش دانشجویی ۱۸ تیر اتفاق افتاد و من
همراه با صدها تن از دانشجویان و فعالین سیاسی به دلیل همین حادثه زیر
شکنجه قرار گرفتیم که این دوره ۵ ماه به طول انجامید . شکنجه ها در ۲۰۹ و
شکنجه گاه توحید اتفاق افتاد.
وزارت اطلاعات همه اتفاقات را به جبهه متحد دانشجویی و من و دوستانم نسبت داد.
در سال۱۳۷۹
روزنامه «گزارش روز» را سردبیری می کردم، که به دستور خامنه ای روزنامه
های دگر اندیش از جمله گزارش روز توقیف شد . پس از آن در ۴ خرداد ۷۹ سالگرد
میتینگ ۴ خرداد۱۳۷۷ در پارک لاله را در دانشگاه تهران و خیابان های اطراف برگزار کردیم که من
و تعدادی از دوستان بازداشت شدیم . من در این دستگیری سه ماه در انفرادی ۲۰۹ بازداشت و زیر شکنجه سفید بودم.
در
۲۷ فروردین و در حالی که با حدود ۵۰ تن از اعضای جبهه دموکراتیک ایران
مشغول سخنرانی و مباحث علمی بودیم، سپاه پاسداران به دفتر حمله کرد و من را
با خود برد . در آن حمله که مسلحانه انجام شد، من به شدت مورد ضرب و شتم
قرار گرفتم و آن سال ۹ ماه در سلول های انفرادی سپاه در اداره اطلاعات،
وزارت دفاع و عشرت آباد زیر شکنجه های روحی شدید قرار داشتم (که
علت اصلی آن نامه ای انتقادی بود که به خامنه ای نوشته بودم .) و در آن
نامه ذکر کرده بودم از شکنجه گاه توحید و شکنجه های خودم و شکنجه گاه توحید
را افشا و خامنه ای را به همین دلیل مورد سرزنش قرار داده بودم.
در ۱۸ تیر۱۳۸۱ بدلیل اعلام فراخوان برای بزرگداشت جنبش ۱۸ تیر۱۳۷۸
در خیابان ۱۶ آذر به همراه چند تن از دوستان (توسط سپاه) بازداشت شدم و به
مدت
هشت ماه و نیم (که هفت ماه آن در انفرادی بازداشتگاه مخوف «دو الف» متعلق
به سپاه) زیر شکنجه های روحی بودم . آن سال سپاه به خانه ام یورش برد و دو
فرزندم محمد و علی را با خود برد و چهار شب در جایی نامعلوم زیر باز جویی
قرار داد.
۲۰ خرداد۱۳۸۲
در حالی که تظاهرات در کوی دانشگاه و خیابان های اطراف برای ۱۰ شب پیاپی
ادامه داشت دادگاه انقلاب شعبه ۲۶ به ریاست قاضی حداد (که از سال۱۳۷۹ پرونده ی من را رسیدگی می کرد .) من را بازداشت کرد و پس از سه ماه انفرادی به بند ۳۵۰ منتقل شدم.
در سال۱۳۸۳
بار دیگر دو فرزندم محمد و علی را برای حدود ۲۵ روز در سلول های انفرادی
۲۰۹ مورد بازجویی قرار دادند و در همان حال حداد برایم دادگاه غیابی تشکیل
داد . برای این که دادگاه انقلاب صلاحیت رسیدگی به پرونده من را ندارد و
طبق اصل ۱۶۸ قانون اساسی دادگاه باید علنی و با
حضور وکیل و هیئت منصفه باشد . آقای حداد من را به ۱۴ سال حبس در برازجان و
۱۰ سال محرومیت اجتماعی محکوم کرد . این حکم با اعتراض وکلای مدافع من
روبرو شد و در تجدید نظر به ۱۲ سال حبس و ۱۰ سال محرومیت تبدیل شد و با
اعتراض مجدد وکیل مدافعم شادروان بهمنش پروندهام به دیوان عدالت رفت و به ۷
سال حبس و ۱۰ سال محرومیت اجتماعی تغییر یافت.
در ۴ خرداد۱۳۸۷ و در حالی که شروع حبس من از ۲۶ خرداد۱۳۷۸ تقویم شده بود و عملا ۱۰ سال به طول انجامیده بود ولی به این دلیل که پیش از سال۱۳۸۳ حکم من صادر نشد بلا تکلیف بودم و اولین مرخصی ها در سال۱۳۷۸ و۱۳۸۲ را به حساب نیاوردند و بنابراین پس از ۷ سال آزاد شدم.
در سال۱۳۸۴
قاضی حداد به صورت غیابی پرونده اتحادیه دانشجویان و دانش آموختگان،
ارجاعی از سوی قاضی مرتضوی را رسیدگی و حکم انحلال آن را صادر کرد.
در ۷ دی۱۳۸۸
به دلیل حمایت از جنبش سبز از طریق نوشتن مقاله ها، صدور بیانیه ها و شرکت
در مصاحبه ها و تظاهرات مسالمت آمیز بار دیگر از سوی وزارت اطلاعات در
منزل بازداشت و حدود ۴ ماه در ۲۰۹ و ۲۴۰ زیر شکنجه ی سفید و یک مورد ضرب و
شتم و مواردی توهین و تحقیر
بودم . پس از آن به بند ۳۵۰ و زندان کچویی و بالاخره زندان رجایی شهر
منتقل شدم که دو سال و نیم از این دوره می گذرد . این بار قاضی پیرعباس من
را به ۹ سال حبس و ۷۵ ضربه شلاق محکوم کرده است.
من
اعلام کردم که دادگاه را به دلیل عدم صلاحیت نمی پذیرم . در تجدید نظر حکم
به ۸ سال تقلیل پیدا کرد و در حالی که در متن حکم دادگاه فرمایشی تبعید
ذکر شده بود اما از ۲ سال قبل از آن من را به زندان رجایی شهر تبعید کرده
بودند.
پس
از این محکومیت جدید من علیه شخص علی خامنه ای نامه ای خطاب به مجامع بین
المللی ذیصلاح تهیه کردم و از آن چه در این ۱۷ سال بر سر من و خانواده ام
آورده بودند در ۱۰ بند تدوین و علیه او اعلان جرم کردم . سلب حق آزادی
بیان، تفتیش عقاید، شکنجه ، بازداشت های خودسرانه، توقیف نشریه، اخلال در
تشکیلات، فشار به خانواده و ضرر و زیان های مالی و جسمی از جمله آن بوده
است.
به
دلیل طولانی شدن دوره حبس و به ویژه
انفرادی ها که جمعا دوره های انفرادی من به سه سال می رسد و نبودن امکانات
بهداشتی و رفاهی و نیز تغذیه نامناسب و فشارهای روحی . جسم من به مرور پس
از ۱۳ سال از ۲۶ خرداد۱۳۷۸
تاکنون فرسوده شده و دچار بیماری های گوناگون شدهام، که در زندان یا
بیمارستان اما به صورت تحت الحفظ امکان مداوای آنها نیست، به ویژه که سالن
۱۲ زندان رجایی شهر از هیچ امکاناتی برخوردار نیست در عین حال من به عنوان
یک روزنامه نگار زندانی و کوشنده سیاسی به این دلیل که می دانم هیچ جرمی
مرتکب نشده ام که مستحق این
همه هزینه باشم، ولی احساس رضایت می کنم و روحیه خوبی دارم که هیچ گاه از
دست نخواهم داد.
حکومت
جمهوری اسلامی و رهبران آن یعنی سید علی خامنه ای و محمود احمدی نژاد که
ادعا می کنند طرفدار قانون و عدالت هستند و ریاکارانه از زندانیان بحرین و
عربستان و فلسطین دفاع می کنند، سالیانی است که من و امثال من را زیر فشار،
شکنجه و زندان قرار داده اند.
آگاهان
دنیا
باید بدانند که من فقط به دلیل ابراز عقیده، انتشار روزنامه، تشکیل
اتحادیه و حزب و دعوت به میتینگ و تظاهرات مسالمت آمیز برای دفاع از عدالت، آزادی، دموکراسی، سکولاریسم و حقوق بشر این هزینه ها را می پردازم.
من
به دلیل مخالفت با ظلم، تبعیض، شکنجه، تفتیش عقیده و افشای فسادهای های
بزرگ سیاسی، مالی، اداری، قضایی و اقتصادی حکومت باید ناعادلانه در زندان
باشم.
امیدوارم صدای من به گوش آگاهان و آزادگان جهان برسد.
حشمت اله طبرزدی
زندان رجایی شهر کرج - سالن۱۲
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر